کد مطلب:8959 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:295

سازمان اداري و مالي در زمان رسول خدا(ص)
مقاله










انديشه حكومت اسلامي، طبق آيات قرآن كريم و رهنمودهاي پيامبر(ص) به صحابه،دلالت بر احساس فطري بشر در تشكيل دولت دارد.





[1]





علّامه طباطبايي(ره) با استناد به آيه:فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرة اللّه التي فطرالناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيّمو لكن اكثر الناس لا يعلمون





[2]





لزوم دولت اسلامي را اثبات مي كند و در توضيح آن، يادآورمي شود: فطري بودن نياز به تشكيلات حكومتي، به حدي بود كه وقتي پيامبر(ص) پس ازهجرت به مدينه، دست به ايجاد دولت اسلامي زد، مردم با وجود پرسش هايي كه در زمينهحيض و اهله و انفاق و ديگر مسائل عادي مطرح مي كردند و از پيامبر(ص) توضيحمي خواستند، در مورد تشكيل دولت هيچگونه پرسشي مطرح نكرده و توضيحي نخواستند.حتي جريان هاي پس از رحلت آن حضرت نيز با تمامي فراز و نشيب، از همين احساسفطري سرچشمه مي گرفت. همه به انگيزه فطرت احساس مي كردند كه چرخ جامعه اسلاميبدون گرداننده، گردش نخواهد كرد و دين اسلام اين واقعيت را، كه درجامعه اسلامي بايدحكومتي وجود داشته باشد، امضاي قطعي نموده است.





[3]









طبيعي است كه اسلام براي فعليت بخشيدن به اهداف عالي خويش درزمينه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي عبادي، نيازمند وجوددولت است.





حضرت امام خميني(ره) در كتاب ولايت فقيه خويش، وجوداحكام مالي، دفاع ملي، احقاق حقوق و احكام جزايي در متن دينو شريعت را دليل بر لزوم تشكيل حكومت دانسته، مي نويسند:





«سنت و رويه پيغمبر(ص)دليل بر لزوم تشكيل حكومتاست؛ زيرا اولاً: خود تشكيل حكومت داد...و ثانياً: براي پس ازخود به فرمان خدا تعيين حاكم كرده است.





[4]





»





چنانچه تشكيل حكومت اسلامي، براي سرپرستي و ادارهشؤون مسلمانان به حكم ضرورت لازم آيد، قهراً نظاموتشكيلاتي بايد باشد كه بر تعيين حاكم، شرايط، صلاحيت ها،اختيارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگي صدورصلاحيت ها و رابطه حاكم بر مردم ضوابطي باشد وگرنه هرجومرج جاي نظم و انضباط را مي گيرد و اين بر خلاف اصول اسلامو منطق است.





اين نوشتار بر آن است تا حكومت اسلامي رسول اللّه(ص) را،كه پس از هجرت در مدينه ايجاد كردند، مورد شناسايي قرار دهدو در نگرشي دقيق، سازمان اداري آن را تشريح كند.









سازمان اداري در دوران جاهليت









اعراب حجاز، بدوي بودند. بنابراين ذكر حكومت و سازماناداري به معناي دقيق كلمه در مورد آنان درست نيست؛ زيرابدوي بودن و نظام حكومتي دو امر متناقض اند. ولي شهر مكه،مدينه و طائف وضعي ميانه در بداوت و حضارت (تمدّن) داشتند.به عبارت بهتر، در حالتي ميان زندگي شهري و قبيله اي بهسرمي بردند.





شهر مكه مقر قبايل قريش بود و هر قبيله اي محله اي از آن رادر اختيار خود داشت و اين مجاورت قبايل با يكديگر، نوعياتحاد و تقسيم كار در ميان آنان ايجاد نموده، ليكن با اين حال،





همچنان علاقمند به استقلال باقيمانده بودند و از پيوستن بهيكديگر خودداري مي كردند، به همين جهت هيچگاه به مرحلهيك شهر به معناي جديد نرسيد و به سلطه و نفوذ يك قدرتهمگاني تن نداد.





هيچگاه ديده نشد كه شخصي به عنوان مكي معروف باشدومنسوب به مكه گردد.





ولي انتساب به قبيله بسيار معمول و متداول بود. ملّيّت فقط ملّيّتقبيله اي بود و افتخار، افتخار قبايلي.









دارالندوه









قريش براي مذاكره و مشاوره در امور خصوصي و عمومياجتماع مي كردند و اين اجتماعات رسمي در دارالندوه برگزارمي شد. محل آن، خانه قُصَيّ بن كِلاب بود كه آن را ساخت و از آندري به جانب كعبه قرار داد. آن اولين خانه اي است كه در مكهساخته شد و سپس مردم خانه هاي خود را به تبعيت از او ساختند.مورّخان و سيره نويسان گفته اند كه وجه نامگذاري «ندوه» ازآن رو است كه مشتق از ندي و نادي و منتدي است و اين لغت بهمعناي مجلس است كه مردم براي مشورت در امور خير و شرّ، درآنجا گردهم مي آمدند و قريش در آنجا به حلّ و فصل كارها،پيوندهاي زناشويي، لواي جنگ، ختنه پسرها و...مي پرداخت.





[5]













پست هاي مهم اداري مكه





[6]









1 - سرانت و حجابت: يعني درباني و پرده داري كعبه، كه به عهدهبني عبدالدار بود و پس از آن امور مربوط به دارالندوه نيز بدانافزوده شد.





2 - سقايت و عمارت: يعني آب دادن حجّاج و حفظ و حراستآداب و تشريفات در خانه كعبه. اين منصب در دست بني هاشمبود. عمارت يا نگاهباني مسجدالحرام، يكي از مؤسسات وابسته





به سقايت بود تا مراقبت كنند كه كسي در آن محلّ مقدس ياوهسرايي و بدگويي نكند و فريادنزند.





3 - افادت: يعني ميهمانداري و اطعام حاجيان. قريش درمواقع معين، مبلغي پول از ميان خود گرد مي آوردند و براياطعام فقرا به متصديان ميهمانخانه مي دادند. اين منصب از آنِبني نوفل بود.





4 - أيسار: تفأّل و تطيّر با تيرهاي بي پر، در دوران جاهليتبود كه اعراب از اين طريق در مشكلات زندگي چاره جوييمي كردند و اين خود به سمتي تبديل شد كه بني جمح آن را برعهده داشتند.





5 - اموال محجره: اوقافي بود كه به نام خدايان خود وقفمي كردند. اين سمت در دست بني سهم بود. اين پنج منصب جنبهديني داشت. در كنار آن ها منصب جنگي نيز وجود داشت.





6 - اللواء؛ پرچمداري: پرچمي ديني بود كه در جنگ ها آن راخارج مي ساختند و آن را عقاب مي ناميدند. پرچم قريش به دستقُصَيّ بن كلاب بود كه به فرمان وي آن را براي جنگآماده مي كردند.





7 - قُبّه و اعنّه: و آن خيمه اي بود كه برخي از ابزار جنگيوتجهيزات نظامي در آن نگاهداري مي شد و مقام «اعنة الخيل»متصدي نگهداري اسبان قريش در جنگ بود و اين سمت رابني مخزوم عهده دار بود.





در كتاب هاي عرب پنج منصب ديگر براي اعراب ذكر شدهوآنها عبارتند از:





8 - قيادت: مقام راهبري قافله يا جنگجويان يا هر دو، كهولايت آن در بني اميه بود و در اواخر عهد جاهلي، ابوسفيان آن رابه دست داشت.





9 - مشورت: عبارت بود از مشاوره در امري با متصدّي اين





سمت، پيش از آن كه براي آن امر اجتماع نمايند. اين منصب در دست بني اسد بود.





10 - اشناق: مؤسسه اي كه براي حلّ اختلاف و رضايت خصم تأسيس شد و معمولاًبراي پرداخت ديه هاي قبايل قريش و يا ديگران بوده است و رياست آن به دست بني تميم بود.





11 - سفارت: يعني اعزام نمايندگان و سفيران براي انجام مذاكرات صلح و جنگ يا اظهارتفاخر قريش در برابر اقوام ديگر.اين منصب را بني عدي به دست داشت. و آخرين مسؤولآن در جاهليت عمربن خطاب بود.





12 - ايلاف: به معناي تضمين راه هاي بازرگاني، بدون پيمان حلف است. نوعي اجازهتجارت كه قبيله قريش آن را از دولت هاي ايران و روم و از حكّام حبشه و يمن در اختيارداشت و كساني كه اين مقام ممتاز را براي قريش كسب كردند، هاشم، مطلّب، عبد شمس ونوفل فرزندان عبد مناف بودند.





13 - قضا: نظام اداري مكه بر روي سه محور ديني، نظامي، اقتصادي مي چرخيد. لذا جايمؤسسه قضايي يا قضاوت خالي بود. برخي سران عشاير قريش بر آن شدند. تا اين خلأ رابرطرف كنند و در اين راستا حلف الفضول را ميان خود بستند. اساس آن پيمانِ دفاع از حقوقافتادگان بود و بنيانگذاران آن، همه نام فضل داشتند و پيامبر خدا در اين پيمان، كه حقوقمظلومان را بيمه مي كرد، شركت فرمود.





[7]









پيامبر(ص) همه اين مناصب، جز حجابت و سقايت را لغو و باطل اعلام كرد.









ويژگي هاي اجتماعي مكه در آغاز بعثت









ساختار اداري مكه متأثر از سه ويژگي اجتماعي بود، كه شهر مدينه آن سه ويژگي رانداشت و آنها عبارت بودند از:





الف: اكثريت شهروندان مكه را قريش و عشاير و تيره هاي آن تشكيل مي داد، احتمالاًافرادي از قبايل ديگر بوده اند اما در اقليت قرار داشته اند. يكدست بودن شهروندان در مكه،اين شهر را از خونريزي و عداوت هاي حاد سياسي بدور مي داشت. جنگ و خونريزيعمده اي ميان قريش در تاريخ ثبت نشده است.





ب: خصوصيت ديگر مكه در رنگ و طبع بازرگاني آن بود، بازرگانان قريش با عشايرقريش و كشورهاي خارج روابط بازرگاني داشتند. تنظيم دقيق حركت كاروان هاي بازرگانياز اهميت ويژه اي برخوردار بود و مستلزم آن بود كه روابط با قبايل سر راه هاي قافله ها و





كشورهاي مقصد به دقت بررسي شود.





ج: به دليل وجود كعبه، اين شهر به عنوان جايگاه عبادت و انجام مراسم حج، براي اعرابتقدّس داشت و از نظر درآمد توريست و بازرگاني، منبع درآمد سرشاري براي قريش بود.





اين ويژگي هاي سه گانه موجب شد كه اين شهر از يك نظام اداري و مركز قدرتبرخوردار باشد و پيامبر در مكه مردم را به ديني جديد دعوت مي كرد و عقول را از خرافاتآزاد مي نمود. او به بركت اين دين توانست گروهي از مردم را پيرامون خود جمع كند و از اينگروه، سازماني واحد مبتني بر تعلّقات و تمايلات روحي واحد تشكيل گرديد.









وضعيت دولت اسلامي و سازمان هاي مربوط به آن، در مدينه









اوضاع يثرب در آستانه هجرت پيامبر گرامي(ص)









چون ساكنان شهر يثرب (عرب و يهود) قبل از اسلام فاقد پيكره اجتماعي متكامل بودند،هيچ گونه اقتدار سياسي فراگير و يا نظام اداري جامع در آن پديد نيامد و مؤسسه و سازمانيكه بتواند واحدهاي متفرق را در يك زنجيره مصالح مشترك و حياتي پيوند دهد وجودنداشت. اما پس از آمدن اسلام به مدينه و اندكي پيش از هجرت پيامبر(ص)تكوين نظام اداريدر اين شهر آغاز شد.





ممكن است شالوده و زير بناي نظام اداري شهر يثرب با انتخاب نقباي دوازده گانه، ازميان بيش از 70 نفر توسط اوس و خزرج كه به تقاضاي پيامبر بود، گذاشته شده باشد. دردومين بيعت عقبه،





[8]





سه نفر از اوسيان و نه نفر از خزرجيان با پيامبر خدا بر اسلام و طاعت وجهاد بيعت كردند. وظيفه و مسؤوليت نقبا، مسؤوليت اداري، سياسي، فرهنگي و تبليغ و نشراسلام در يثرب و زمينه سازي براي مهاجرت پيامبر(ص) و مسلمانان بود.









نقش هجرت در استقرار حكومت









هجرت مرحله اي بزرگ در زندگي اسلام است و از ديدگاه ما در باب تاريخ حكومتاسلامي، قطعاً مهمترين مرحله پيدايش حكومت اسلامي است. پيامبر خدا(ص) در نتيجهزيستن در جوّ سياسي و اداري شهر مكه، از درايت و خبرگي لازم برخوردار بود. آن حضرتدر آغاز هجرت، به چند جهت بايد با دشواري هاي فراوان در تأسيس نظام اداري شهرمقابله كند.









نخست: شهر يثرب به لحاظ ناهمگوني ميان شهروندان از هرگونه نظام اداري كامل ومناسب تهي بود و اصولاً افراد و اجتماع يثرب فرهنگ نظم اجتماعي و اداري نداشتند.





دوم: رابطه ميان قبيله اوس و خزرج و رابطه همه آنها با يهوديان بر پايه جنگ و خونريزيبود و لذا امنيت شهر هميشه نگران كننده مي نمود و مردم را بر آن داشت تا خانه هاي خود رادر مجتمعات مسكوني، جدا از هم، به شكل پادگان هاي نظامي بنا كنند.





سوم: سه گروه كه دشمن اسلام بودند، از ساكنان شهر به شمار مي آمدند:





1. اعراب (به استثناي اوس و خزرج): مانند خطمه، بنو واقف، بنو سليم كه در سال اولهجرت اسلام نياوردند و اسلام بسياري از ايشان تا سال چهارم هجرت به تأخير افتاد.





[9]









2. منافقين: گروهي كه عمل به شعائر اسلامي مي كردند ولي با طرح سياسي اسلام وتشكيل حكومت اسلامي با رياست پيامبر(ص)مخالف بودند.





3. يهوديان: كه نمونه عيني مخالفين فرهنگي، سياسي، اجتماعي با اسلام، به اعتبار آيين ودولت و نظام سياسي - اجتماعي بر مبناي اسلامي به حساب مي آمدند.





اين دشواري سه بُعدي، در راه تلاش پيامبر(ص)براي سازماندهي نخستين جامعهاسلامي، بسيار مهم و حساس بود.









پيمان برادري، نخستين قانون دولت اسلامي









يكي از مهمترين تدبيرهاي پيامبر براي رفع مشكلات و موانع موجود و تكوينسازمان جامعه جديد، عقد برادري و اخوت ميان مهاجر و انصار بود. اين پيمان نامه درواقع قانون مختصري بود كه وظايف اوليه مدني افراد را به عنوان شهروندهايي كهبايدهمكاري متقابل با يكديگر داشته باشند، بيان مي كرد. پيامبر با اين پيمان، آزاديدينيِ يهود را تضمين كرد و ميان مسلمانان و يهود اتّحاد برقرار ساخت. بدين ترتيب قدرتوسلطه اي عمومي ايجاد كرد كه تا پيش از آن اعراب با آن آشنا نبودند. پيمان نامه چنينآغازمي شود:



«بسم اللّه الرحمن الرحيم، هذا كتاب من محمّد النبي بين المؤمنين و المسلمين و منقريش و اليثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم اِنّهم امة واحدة...»





[10]









پيامبر (ص) با اجراي برنامه پيمان برادري و سازمان دادن به اين امر مهم، به قصد بناي





جامعه سياسي دولت اسلامي، گام پيشرفته تري برداشت.









مراحل تأسيس سازمان اداري پيامبر اكرم(ص) در مدينه









مرحله اول، از آغاز هجرت تا سال چهارم (جنگ خندق) بود. در اين مرحله اداره امورشهر مدينه و همه مسؤوليت ها زير نظر شخص پيامبر بود و جز اذان و كتابت وحي را به هيچكس واگذار ننمود مگر زماني كه به سفر و يا جنگ مي رفت. بدليل هجوم مهاجرين مكه ومهاجرت برخي از افراد قبايل عرب، جمعيت اين شهر زياد شد و در نتيجه مشكلات مسكنو اقتصادي ظاهر گشت.





مرحله دوم، بعد از جنگ خندق تا سال نهم هجري (فتح مكه) است. در اين مرحله اقبالعشاير عرب به آيين اسلام افزون شد و تب مهاجرت به شهر مدينه فرو نشست. بسياري ازسران عشاير جديدالاسلام از سوي پيامبر نزد قبايلشان باز مي گشتند و به حل و فصلمشكلات روزانه مردم مي پرداختند. نمايندگان پيامبر مسؤوليتي شبيه به مسؤوليتقضايي داشتند.





مرحله سوم، پس از فتح مكه تا رحلت حضرت رسول(ص) كه در آن متصرفات حكومتاسلامي توسعه يافت و تمام شبه جزيره عربستان و عمده شهرهاي آباد جز و منطقهجغرافيايي اسلام درآمد و در نتيجه در سازمان اداره اسلامي نيز تحوّلات كيفي و كميصورت گرفت.









مساجد، مقرّ حكومت و اداره









يگانه مقر عمومي دولت اسلامي مسجد بود. در هيچ مأخذ تاريخي نيامده است كهپيامبر(ص)در سال هاي اقامت در مدينه، امور حكومتي و اداري را در جايي جز مسجد انجامداده است. نخستين مسجدي كه در اسلام بنا شد مسجد قبا بود. به استثناي مسجدالنبي، نُهمسجد در مدينه در دوران حيات رسول اللّه(ص)ساخته شد. همه آن مساجد مركز عبادت،آموزش و انجام امور مملكتي و اداري و غيره بود. از ميان اين مسجدها مسجد النبي در مدينهمقر مركزي حكومت اسلامي شد و در آن جا پيامبر نمايندگان را به حضور مي پذيرفتوسفيران را از سوي خود به مأموريت هاي اداري و سياسي و ديپلماسي و نظاميروانه مي ساخت.





[11]













مؤسسات و سازمان هاي اداري در مدينه





[12]













1. مؤسسه آموزش و تبليغ احكام









الف . آموزش همگاني









پيامبر خدا(ص) آموزش همگاني را در اولويت امور قرار دادهبود و نه تنها نسبت به آموزش معارف دين توجه داشت، بلكه بهآموزش خواندن و نوشتن به صحابه امّي در مدينه عنايتي خاصداشت. پيامبر خدا شرط آزادي هر يك از اسيران بدر را، كهخواندن و نوشتن مي دانستند، تعليم ده تن از صحابه و فرزندانآنان قرار داد. وي به زيد بن ثابت دستور داد سرپرستي امورترجمه و پاسخ نامه ها را به عهده بگيرد و در اين راستا زبانسرياني را بياموزد. پيامبر(ص) راجع به تعليم حرفه و فن نيز، كه دراحتكار يهوديان بود، اهتمام مي ورزيد. در جاي جاي سنتشريف، پدران و مادران را به آموزش نوشتن، شنا و تيراندازيفرزندان تشويق كرده است. نتيجه آنكه پيامبر داراي سياستآموزشي ويژه بوده و به آموزش همگاني اهتمام خاصداشته داشت.









ب . معارف ديني









پيامبر خدا(ص) تعليم و تعلّم مسائل مذهبي را وظيفه ايعمومي اعلام كرد و همه افراد با سواد را به اين كار موظفساخت. ايشان براي آموزش قرآن از بعضي اصحاب در شهرمدينه كمك مي گرفت. ظاهراً تعليم قرآن در اوقات معين، در خانهيكي از مسلمانان انجام مي شد و تعدادي براي اين كار گرد هممي آمدند. برخي احتمال داده اند كه پيامبر(ص)خانه مخصوصي رابراي تعليم قرآن آماده كرده بود.





[13]





اعزام معلمان به سوي قبايل، بهدو صورت انجام مي گرفته است، در بعضي حالات بنا بهدرخواست نمايندگان قبايل و در ديگر احوال با پيش دستي پيامبربوده است.













ج. كاتبان









گروهي از كاتبان، پيامبر را در انجام كارها ياري مي دادند.ازاين افراد چهار تن اختصاص به نوشتن وحي داشتند؛ (عليابن ابي طالب، عثمان بن عفان، ابيّ بن كعب، زيد بن ثابت). دوتن،در امور زندگي به آن حضرت مدد مي رساندند؛ (خالدبنسعيد بن العاص، معاوية بن ابي سفيان). دو تن، آن چه راميان مردم پيش مي آمد مي نوشتند؛ (مغيرة بن شعبه، حصينبن نمير) و دو تن مطالب مربوط به قبايل و مسائل مربوط به آنهارابراي مردم مي نگاشتند؛ (عبداللّه بن ارقم بن يغوث، علاءبن عقبه). همچنين زيد بن ثابت نامه هايي را كه به عنوان پادشاهانبود مي نوشت.





[14]













2. سازمان ماليات و دارايي









ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن در باره وضعيت ثروت وميزان آن در عربستان، در آستانه تشكيل دولت اسلامي مي نويسد:كشور عربستان، كه سه چهارم(4/3) آن بي آب وعلف بود، عرصهزندگي قبايلي بدوي به شمار مي آمد كه همه ثروت آنان، برايتزيين بنايي چون كليساي سانتاسوفيا بسنده نمود.





[15]









پيامبر خدا(ص) در چنين وضعيتي حكومت اسلامي را درمدينه پي ريزي كرد.









سياست هاي مالي پيامبر(ص)









در دوران ابتداي ظهور اسلام در مكه، جامعه مسلمانان بسياركوچك بود و نيازي به دريافت ماليات وجود نداشت. پس از فتحمكه موقعيت دولت اسلامي تثبيت شد. پيامبر مأموران مالياتي رابراي دريافت زكات به كليه قبايل عرب، به استثناي يك يا دومورد، اعزام كرد. تا مطالبات را دريافت كنند. با اين كه دريافتماليات زمين در زمان حيات پيامبر آغاز شده بود، اما مبلغ آن





بسيار كم بود و فقط به دو صورت تسهيم محصولاتي زراعي از يك قبيله يهود دريافتگرديد. جمع آوري جزيه نيز در زمان پيامبر آغاز شد. با اين حال، اين ماليات از نظر مبلغ،زمان و نحوه دريافت قاعده مند نشده و با شيوه اي ساده و در مقياس كوچك بود. با وجودسادگي ساختار مالي، نكته داراي اهميت، تأكيد زياد به پولي كردن اقتصاد بود. معاملاتتجاري اعراب قبل از اسلام با استفاده از سكه هاي ساير ملت ها انجام مي شد كه بيشتردينارهاي روم شرقي و درهم هاي ايراني بود. اعراب داراي شيوه توزين پولي خاص خودبودند و اين سكه ها را با توجه به روش خود وزن مي كردند و محاسبات ارزش پول را انجاممي دادند. بدين معنا كه گويا آنها سكه نيستند. اوزان طلا و نقره به ترتيب درهم ودينار «مثقال»ناميده مي شدند. وزن هفت دينار، برابر ده درهم بود. وزن هر دينار برابر 72 دانه جو و با اندازهمشخص بود. از آنجا كه اين روش پولي براي جمع كردن زكات مشكلي ايجاد نمي كرد، موردتصويب پيامبر قرار گرفت. خلفاي بعدي سعي كردند واحد پولي دقيق تري ايجاد كنند.





[16]













منابع مالي و روش جمع آوري و توزيع آنها در صدر اسلام









الف . خمس غنايم









نخستين درآمد مالي كه به امر خداوند عمل گرديد، خمس غنايم بود، سپس جزيه و خراجو آخرين آن زكات بود كه از منابع ديگر، ثبات بيشتري داشت. پيامبر(ص) براي اداره درآمدها،اداره مالي تأسيس كرد. اعضاي اين اداره را كارگزاران و عمّال زكات و نگهبانان وكتّاب(حسابداران) و همه كساني كه وجود آنها براي اداره امور مالي، لازم بود تشكيل مي داد.اداره دارايي گام به گام بر حسب رشد و تنوع درآمدهاي حكومت اسلامي و مصارف آن،گسترش يافت.





نخستين اقدام پيامبر(ص) در باره اولين غنيمت جنگي مسلمانان در بدر، تعيين عبداللّه بنكعب براي گردآوردن و حفظ و ضبط اموال در مكان خاص و جلوگيري از پخش آن به دستمجاهدان بود و سپس توزيع غنايم ميان مجاهدان به وسيله پيامبر انجام مي شد.





[17]









روايت است كه پيامبر معيقب بن ابي فاطمه را رييس مركزي ثبت غنايم در دفاتر ويژهكرد.





[18]





افرادي را نيز مسؤول اخماس غنايم كرد؛ زيرا خمس بايد در بيت المال محفوظ ونگهداري مي شد و در موارد نياز، دولت آن را انفاق مي نمود و نام عبداللّه بن كعب و محيمة





بن جزء را در ميان اين افراد ذكر كرده اند. در آيه 41 سوره انفال نحوه توزيع غنايم تصريحگرديده است؛ و اعلموا انّما غنمتم من شي ء فأِنَّ للّهِ خُمُسَه و للرسول و لِذيِ القربي و اليتميو المساكينِ و ابنِ السبيلِ ان كنتم أمنتم باللهِ و ما اَنْزَلْنا علي عبدِنا يومَ الفرقانِ يومَ التقيالجَمْعانِ و اللهُ علي كلٌ شي ء قديرٌ.





«اي مؤمنان بدانيد كه هر چيزي را به غنيمت گرفتيد (زياد يا كم) خمس آن خاص خداورسول و خويشان او و يتيمان و فقيران و در راه ماندگان است به آنها بدهيد، اگر به خداوآنچه بر بنده خود (محمد ص) در روز فرقان و روزيكه دو سپاه اسلام و كفر، در جنگبدرروبرو شدند نازل فرمود ايمان آورده ايد و بدانيد كه خدا بر هر چيزي تواناست.»









ب . جزيه (ماليات سرانه)









جزيه، مالياتي است كه در قرآن به صراحت از آن، سخن به ميان آمده است؛ قاتلوا الذينلا يؤمنون باللّه و لا باليوم الآخر و لا يُحَرِّمون ما حرَّم اللّه و رسوله و لا يدينون دين الحق منالذين اُوتوا الكتاب حتي يعطوا الجزية عن يدٍ و هُمْ صاغرون.





[19]









اي اهل ايمان، با هر كه از اهل كتاب كه ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است و آنچه(خدا و رسول حرام كرده حرام نمي دانند و به دين حق و آيين اسلام نمي گروند، كارزار كنيد تاآنگاه كه با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند.»





جزيه تنها بر مردان بالغ، كه از لحاظ مالي توانايي پرداخت داشتند، تعلق مي گرفت.ميزان اين ماليات به تناسب توانايي افراد، متفاوت بود و در قرآن نرخي براي آن ذكر نشدهاست.اين ماليات مخصوص غير مسلمانان بود و معادل زكاتي بود كه فقط از مسلمانانگرفته مي شد.









ج . خراج (ماليات بر زمين)









پيامبر (ص) براي خراج كه نوعي ماليات بر زمين بود، سوادبن غزيه انصاري را عاملخراج خيبر كرد. هنگام تعيين خراج، ارزيابي كننده بايد عناصر زير را در نظر مي گرفت:كيفيت زمين، نوع محصول برداشت شده و نوع آبياري. برابر نظريه ماوردي، وقتي درموردمبلغ خراج، بر اساس عوامل فوق؛ يعني سازگاري با شرايط زمين تصميم گيري شد،بهترين شيوه پرداخت خراج يكي از راه هاي زير است: ماليات زمين، مكان كشت شده،تسهيم در محصول.





[20]













د . زكات (ماليات صدقه)









زكات و اخذ آن با اين آيه شريفه تشريع مي شود:





خذ من أموالهم صدقةً تُطَهِرُّهم و تزكّيهم...





[21]









«اي رسول، تو از مؤمنان صدقات را دريافت كن تا بدان صفات، نفوس آنان را (از پليديو حبّ دنيا) پاك و پاكيزه سازي و آنها را به دعاي خير ياد كن كه دعاي تو موجب تسلّي خاطرآنان شود كه خدا (به دعاي مخلصان) شنوا و (به مصالح مؤمنان) داناست.»





پس از تشريع زكات، اداره مالي از جهت نظم و توزيع مسؤوليت ها، به سطح پيشرفته ايارتقا يافت؛ مانند عمّال صدقات، مصدقين، جابيان كه وظيفه ايشان گردآوري زكات ازمالكين بود. الخارصون، المخنون كه مقدار و اندازه آن را تخمين مي زدند و كتّاب و محرريناموال صدقه و...





[22]









در حقيقت زكات مالياتي است كه فقط بر روي ثروتي كه از سرمايه گذاري و رشدسرمايه حاصل شده است وضع مي شود. بنابراين، ثروت و دارايي هايي كه براي نيلبه هدف هاي مختلف؛ از جمله مصارف شخصي مورد استفاده قرار مي گيرند، مشمولپرداخت اين ماليات نمي شوند. نكته دوم در باب زكات اين كه پيامبر نصاب زكات را با توجهبه تعداد حيوانات تعيين كرد، نه بر اساس ارزش پولي آنها و وقتي به اين نرخ ها بر حسبتعداد حيوانات توجه شود، ملاحظه مي گردد كه بسيار نظام گرا هستند. نكته سوم، از آنجا كهزكات بر ارزش خالص افراد(ثروت خالص) در آخر سال وضع گرديده است، بنابراين ايننوع ماليات از كالاهايي كه در مبادلات تجاري شركت دارند، گرفته نمي شود. اين امر موجبمي شود كه هزينه هاي معاملاتي را كاهش و گردش ثروت را تشويق نمايد.





زكات مواد معدني زير زميني نيز تحت عنوان ريكارز شناخته شده است كه در صدراسلام از اهميت زيادي برخوردار نبوده است.









3. سازمان بازرگاني و اقتصادي









در زمينه مديريت اسلامي در امور اقتصادي در عهد پيامبر خدا(ص)، اصول مبتني براحترام مالكيت خصوصي مشروع، بازار آزاد، آزادي توليد، آزادي عقد قرار داد، التزام بهتعهدات و قراردادها و عقود و حرمت كار بدون اجر و بيكاري مقرر بود. مالكيت ملي زمين،آب، چراگاه، جنگل، معدن، دريا و...در اختيار سلطه عاليه مركزي و شخص پيامبر بود. با اينهمه پيامبر فعاليت هاي اقتصادي را بدون كنترل و مراقبت رها نكرد مديريت اسلامي در دو





بعد از ابعاد اقتصادي دخالت مي كرد:









الف . مراقبت و كنترل بازار









بازار زير نظر دولت بوده است تا مبادا در معاملات از التزام به حدود شرع تخلف ورزد ودر صورت لزوم مخالفين را ا ز ظلم باز مي داشت و در بعضي حالات تنبيه مي كرد. چه بسا ايناقدام اداري در عصر پيامبر(ص) در زمان هاي بعد پايه و اساس حسبه بوده باشد كه يكي ازشاخه هاي مهم حكومت اسلامي در كنترل و مراقبت از امور بازرگاني بود.









ب . پيش گيري از احتكار









رشد جمعيت به سبب مهاجرت و مركزيت شهر مدينه، رو به افزايش نهاد و كار به سوءاستفاده تجاري از غلّه و مواد روغني و خرما و غيره انجاميد و كمبود مواد غذايي در بازار،بازرگانان را به احتكار آن مواد و فروش آن با قيمت هاي زياد واداشت. هر محتكري كه ازعرضه كالاهاي خود و فروش آن با قيمت مناسب و سودآور كه متناسب با قدرت خريدمصرف كننده باشد، امتناع مي ورزيد، به دستور پيامبر تحت پيگرد قرار مي گرفت. درعهدنامه امام علي بن ابي طالب(ع) به مالك اشتر (حاكم مصر) آمده است: «...از احتكارجلوگيري كن كه پيامبر(ص) آن را منع كرد.»





[23]





ظاهراً مديريت و كنترل بر بازار سودمند بودهاست؛ زيرا در سيره نبوي و در حديث چيزي كه از بحران و كمبود معيشت و اقتصاد خبردهد، نيامده است.









4. اداره روابط خارجي (بين الملل)









آغاز فعاليت در زمينه روابط بين المللي، اول محرم سال هفتم هجري بوده است؛ يعنيپس از صلح نامه حديبيه و فراهم گشتن امكانات نشر دعوت اسلام در شبه جزيره عرب،اطراف و خارج آن، در بيزانس، ايران، مصر، حبشه، بحرين، يمن، غسان و ميان ديگر سرانقبايل عرب بود. اداره رسايل و ترجمه از چند نفر از صحابيان تشكيل شده بود كه بارزترينآنها عبارت بودند از: زيدبن ثابت (ترجمه از عربي به سرياني و به عكس) عبداللّه بن ارقم،سرجيل بن حسنه، حنظلة بن ربيع، حنظلة بن صيفي و علي بن ابي طالب(ع) از اركان ورؤساي كاتبان پيامبر بوده است. مجموعه اسناد سياسي و اداري كه صدور آن ها از پيامبرروايت شده، بالغ بر 246فقره است كه شامل: نامه، عهدنامه، صلح نامه، امان نامه، دعوت نامه





به قياصره و پادشاهان و اميران و سران قبايل مي باشد پس از اين كهبه پيامبر(ص) اطلاع دادند پادشاهان و اميران نامه هاي غير ممهوررا دريافت نمي كنند. مهري تهيه كردند و در سيره آمده است كهمهردار پيامبر حنظلة بن صيفي بوده است.





پيامبر در مدينه دارالضيافه اي ترتيب داد تا وفود و هيأت هاييكه براي ديدار آن حضرت و تشرف به اسلام و يا مقاصد ديگر بهمدينه وارد مي شدند، از آنها پذيرايي شود و آن را دارالضيفان والدار الكبري نيز مي خواندند. در آغاز خانه حميد بن عبدالرحمنبن عوف بود. سپس درخانه رمله دختر حارث النجاريه استقراريافت. در دارالضيافه ناهار و شام فراهم مي كردند و بلال بنرياح مسؤول غذاي آنان بود. قبل از تهيه دارالضيافه برايپذيرايي از ميهمانان از خانه هاي مرفّه انصار ومهاجرين استفادهمي شده است.









دستگاه قضايي









بارزترين و مهمترين مؤسسه در دولت اسلامي بعد ازرياست دولت، نهاد قضايي است. رسول خدا نخستين قاضيدرحكومت اسلامي بود، چه در مدينه و چه در خارج آن و باحضور او هيچ كس اين ولايت را عهده دار نشد. در زمينهاستنابت در قضا و اجراي حدود در تاريخ ثبت نشده است كهپيامبر(ص) مسؤوليت قضا در خارج مدينه را به احدي جزعلي(ع)سپرده باشد.





[24]









در خصوص سيره و تاريخ آورده اند كه پيامبر براي جماعاتنو مسلمان، يك نفر يا بيشتر از علماي صحابه را براي تعليم قرآنو احكام اسلام مي فرستادند. احتمال مي رود كه اين افراد در كناروظايف آموزشي به حل و فصل و قضاوت در مرافعات ومنازعات ساده مي پرداخته اند و در دعاوي مهم در مدينه به پيامبر





رجوع مي كرده اند و اصولاً نمايندگان پيامبر اختيار قضاوت در مسايل عمده را نداشتند.





سازمان قضايي اسلام در مدينه و ساير بلاد اسلامي همزمان باتشكيل حكومت اسلاميبه رياست عاليه پيامبر تشكيل شد ومتناسب با نياز جامعه اسلامي و بر حسب امكاناتووجود نيروي انساني صلاحيت دار براي تصدي در داخل و خارج مدينه به تدريجرشديافت.





براي نخستين بار توسط پيامبر، مسؤوليت مدني در جرم وكيفر در ميان اعراب مطرحشد. در عهد جاهليت اگر كسي جرمي مرتكب مي شد، مسؤوليت آن جرم تمام عشيره واحياناً قبيله را فرا مي گرفت. اسلام با اعلان اصل لاتزر وازرة وِزْرَ اُخري كه در حقوقجزايي امروز، مسؤوليت مدني خوانده مي شود، آن ارزش جامعه را محكوم كرد.









فرماندهي نظامي و لشكري









تشكيلات ارتش در نظام اسلام، جزو سازمان هاي دولتي نبوده بلكه سازماني وابستهبه امت بوده است و جنگ مجاهدان را به حساب جنگ دولتي و دفاع از دولت نبايد گذاشت،بلكه جنگ، جنگ امت و دفاع امت بوده است. مؤيد اين گفته، آيات صريح قرآن است كهجنگ براي دفاع از امت مسلمان است ضمن آنكه غنايم جنگ و اراضي مفتوحه متعلق بهامت مي باشد.





هزينه جهاد به عهده خود مسلمانان بوده و آنان بعنوان افراد ارتش حقوق دريافتنمي كردند. تمام دست آوردهاي عظيم نظامي پيامبر در مدتي نسبتاً كوتاه و در وضعيتيدشوار، بر اساس سازمان دقيق و بسيار گسترده بوده است. براي اهداف نظامي، پيامبرهمواره خواهان آمار دقيق مردان مسلمانِ بود وبراي آمار مسلمانان مرد، دفتر وسجل هاي مدون بوده است. مسؤول اين سجلات حُذيفة بن يمان بود، كه او را صاحب سرّرسول اللّه ناميده اند.





[25]









در زمينه تملك جنگ افزار نظامي، پيامبر تدبيري انديشيد كه سلاح، اسب و سايرتجهيزات نظامي، در ملك عموم امت باشد و براي آنها قرق معين كرد. و به طور منظم و درآمادگي براي جنگ از مردان نامزد براي شركت در لشكر بازديد مي كرد تا آن جا كه مسألهتمرين با سلاح و فنون جنگ، جز و فرهنگ عامه جامعه آن روز بود. پيامبر مسلمانان را بهيادگيري صنايع نظامي تشويق مي كرد و جاسوسيِ نظامي را بعنوان برتري تاكتيكي در جنگعليه دشمن در برنامه ريزي خود داشت. در تنظيم لشكر، شيوه متعارف در آن عصر را بكار





برد و لشكر را به پنج گروه: قلب،ميمنه، ميسره، مقدمه و ساقهتقسيم كرد. پيامبر(ص)به جاي روش هاي معمول كرّ و فرّ،روش(زحف) يا پيشروي آهسته را جايگزين كرد و در اداره لشكر،به واليان شهرها اختيارات نظامي داد.





تضمين امنيت دولت در شهرها و جلوگيري از تاخت و تازدشمن خارجي و گردآوري جنگجو از محل مأموريت خويش درجنب مسؤوليت هاي اداري واليان قرار داشت.









نتيجه گيري









حكومت اسلامي مبتني بر مشروعيت سلطه حاكم از ناحيه حقتعالي است و پيامبر(ص) بعنوان قائد و حاكم از روز آغازين به قصدبناي اجتماع سياسي و دولت، چهارچوب كلّي مسؤوليت خود رابعنوان رهبر و حاكم امت و دولت و بر اساس نبوت و رسالتي كهداشت پي ريزي كرد. نتيجه اين شد كه آن حضرت پس از هجرت بهمدينه، بلافاصله تشكيل دولت داده و خود شخصاً به رتق و فتقامور پرداختند. تشكيل سازمان هاي متعدد از سوي پيامبر(ص) نشاندهنده اين است كه اسلام علاوه بر حكومت، سازمان هم دارد و اينسازمان به حكم تأسّي بر پيامبر قابل اقتباس است و نوع اقتباس همبدين گونه است كه معيارهاي برگرفته شده از اين سازمان قابلپي گيري در هر حكومت اسلامي در هر عصراست.





مهم ترين دستاورد سازمان و دولت اسلامي پيامبر(ص) ارائه ايناصل مي باشد كه تشكيل حكومت اسلامي و حفظ آن در صورتوجود شرايط و رفع موانع، از اهم واجبات الهي، بلكه مقدم ترينفريضه ديني است و اين خود خط بطلاني است برانديشه جداييدين از سياست در طول تاريخ و ما امروز مفتخريم كه پيروزيانقلاب اسلامي در ايران و تأسيس جمهوري اسلامي بر مبنايولايت عامه فقيه، طرح فرضي حكومت در اسلام را از مرحلهانديشه به عرصه عمل درآورده است.


















[1]





. نساء: 105؛ آل عمران: 22 و مائده: 49 و 50.









[2]





. روم: 30.









[3]





. بررسي هاي اسلامي، ص 177.









[4]





. ولايت فقيه، امام خميني قدس سره، ص 20.









[5]





. طبقات، ابن سعد، ج 1، ص 70؛ سيرة النبي، ابن هشام، ج 1، ص 130؛ فتوح البلدان بلاذري، ص 70؛تاريخ طبري، ج 2، ص 258.









[6]





. مراجعه شود به نمودار شماره يك.









[7]





. منصب قضا به نقل از تاريخ ابن كثير، جلد2، ص 292.









[8]





. بيعت دوم عقبه در سال 13 بعثت و در ماه ذي حجه بود.









[9]





. التراتيب الاداريه، الشيخ عبدالحي الكتاني، ج 1، ص 385.









[10]





. تاريخ سياسي اسلام، حسن ابراهيم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج ششم، صص 100 و 101.









[11]





. در منابع متعدد مساجد دوران حيات پيامبر را بيست باب ذكر كرده اند التراتيب الاداريه، ج 1،صص 349-350.









[12]





. مراجعه شود به نمودار شماره 2.









[13]





. كتاب الوزراء و الكتاب، جهشايري، ص 42 - 40.









[14]





. تاريخ سياسي اسلام.









[15]





. تاريخ تمدّن، ويل دورانت، كتاب دوم، فصل دهم، ص 197.









[16]





. اقتصاد، مجله علمي پژوهشي دانشكده علوم اقتصادي و سياسي دانشگاه شهيد بهشتي تهران، شماره 6 -بهار 1376، صص 103 - 102.









[17]





. تاريخ طبري، ج 2، ص 458.









[18]





. التراتيب الاداريه، ج 1، ص 381 به نقل از عقدالفريد، ج 2، ص 144.









[19]





. توبه: 29.









[20]





. اقتصاد، نشريه دانشكده علوم اقتصادي و سياسي دانشگاه شهيد بهشتي تهران، شماره 6 بهار 76،صص 110 - 109.









[21]





. توبه: 103.









[22]





. الاحكام السلطانيه، ماوردي، ص 150.









[23]





. نهج البلاغه، شرح ابن ابي الحديد، ج 3، ص 100.









[24]





. اخبار القضاة همداني، ج 1، صص 89 - 88.









[25]





. التراتيب الاداريه به نقل از صحيح مسلم، ج 1، صص 221 - 220.

















فهرست منابع و مأخذ









1. قرآن كريم، ترجمه الهي قمشه اي، (تهران انتشارات خورشيد، 1370)





2. خميني، روح اللّه الموسوي(ره) ، «ولايت فقيه»، (تهران، انتشارات اميركبير، چاپاول،1361).





3. عميد زنجاني (آيةاللّه)، «فقه اسلامي» (تهران، انتشارات اميركبير، 1362)





4. مكارم شيرازي، ناصر، (آيةاللّه)، «مديريت و فرماندهي در اسلام» (قم: انتشاراتهدف،بهار1369).





5. ابن ابي الحديد، «شرح نهج البلاغه»، ترجمه محمد ابوالفضل ابراهيم، (تهران: 1303).





6. محمد بن منبع لزهري، «طبقات ابن سعد»، ترجمه محمود مهدوي دامغاني(تهران:1369).





7. شمس الدين، محمد مهدي، «نظام حكومت و مديريت در اسلام»، ترجمه دكتر سيدمرتضي آيةاللّه زاده شيرازي، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، پاييز 1375)





8. استاد بيات، «جزوه درسي تشكيلات اسلامي»، دانشكده الهيات و معارف اسلاميدانشگاه تهران.





9. احمد بن يحيي البلاذري، «فتوح البلدان»، ترجمه دكتر آذرنوش (تهران: انتشاراتبنيادفرهنگ، 1349)





10. سليم رشيد و احمد اوران، «سياست مالي در صدر اسلام»، ترجمه دكتر احمد مجتهد،مجله اقتصاد (تهران: انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي، شماره 6 بهار 1376).





11. جرير طبري، ابوجعفر، «تاريخ طبري»، ترجمه ابوالقاسم پاينده»(تهران: انتشارات بنيادفرهنگ، 1353)





12. ابو زيد خلدون، «تاريخ ابن خلدون»، ترجمه پروين گنابادي، (تهران: انتشارات علميفرهنگي، چاپ پنجم، 1366)





13. ويل دورانت، «تاريخ تمدّن»، (تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1365)













14. شيخ عبدالحي كتاني،«التراتيب الاداريه»، (بيروت: نشر دارالكتاب العربي)





15. طباطبايي، محيط، «تطور حكومت در اسلام»، (تهران: انتشارات بعثت، 1367).





16. شريف قرشي، باقر، «نظام حكومتي و اداري در اسلام»، ترجمه عباسعلي سلطاني،(تهران: انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1369)





17. طباطبايي، سيد محمد حسين(آيةاللّه)، تفسير «الميزان»، (قم: انتشاراتجامعه مدرسين)





18. نبوي، محمد حسن، «مديريت اسلامي»، (تهران: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي،چاپ سوم، تابستان 1376).









توضيح بعضي از كلمات









1. سدنت= سدن - يسدن سدناً سدانة= خدمت در خانه كعبه يا بتخانه اي را عهده دار شد.درباني و پرده داري خانه كعبه





معجم الوسيط 424 / فرهنگ لاروس، ص 1190 / المنجمد في اللغه 327.





حجابت = درباني، پرده داري، شغل درباني.





حجب حجبا و حجاباً = مانع داخل شدنش گرديد.





المنجد 118 / فرهنگ لاروس 807 / معجم الوسيط 156





2. سقايت = محل آب دادن - ظرف آبخوري، از افتخارات قريش بود، حرفه و پيشه آب دادنبه حاجيان. سقاخانه - آبشخور - حرفه ساقي - ساقي گري شراب و جام شراب - مزد ساقيو سقا - آب خوري - هر شراب نوشيدني.





فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1196.





عمارت = عموراً، عمارة عمراناً ملازم خانه خود شد و از آن بيرون نيامد، آن چيز را مادامالعمر براي او قرار داد. ساليان درازي است.





خداي خود را بندگي كرد يا نماز و روزه بجاي آورد، مال بسيار فراوان شد، هر چيزي كهروي سر باشد شامل عمامه - كلاه و مانند آن









المنجد 529 / فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1487 / معجم الوسيط، ج 2، ص 627.





3. رفادت = رفداً، رفادة = نگهداري كردن، زين يا پالان حيوان - پارچه يا كهنه اي كه رويزخم قرار داده مي شود. آنچه كه قريش از زمان جاهليت از اموالشان كنار گذاشته و درهنگام حج غذا و نوشيدني براي حاجيان فقير مي خريدند. به او اعطا كرد. او را كمكوياري كرد.





فرهنگ لاروس 1079 / المنجم الوسيط، ج 1، ص 359 / المنجد في اللغهه 270.





4. يسار = أيسر، ايسار = توانگر و بي نياز شد، آن مرد در طلب و درخواست كردن سختينكرد، قمار كرد، آبستن به آساني زاييد، شترش را به سمت راست سوق داد. ظاهراً ارتباطمعناي لغوي أيسار با معناي اصطلاحي پيش گفته آن، در همان معناي قمار كردن باشد؛يعني در اين شيوه تير انداختن نوعي قمار صورت مي گرفت كه بدان أيسار مي گفتند.





فرهنگ لاروس، ج 1، ص 405 / المنجد 924 / المعجم الوسيط، 2 - 1064.





5. اموال محجره = حجر - تحجيراً= الأرض و عليها = بر روي حدود مرزهاي زمين سنگگذاشت، آن را محدود ساخت





فرهنگ لاروس= ج 1، ص 807 / المعجم الوسيط، ج 1، ص 157 / المنجد 119.





6. اللواء= درفش - بيرق - پيشوا - تعدادي از گردان هاي لشگر.





المنجد 741 / فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1791.





7. قبة= لباي دايره اي شكل قوس دار تو خالي كه با آجر و مانند آن بسته مي شود، خيمه ايكوچك كه بالاي آن مدور و دايره اي شكل است.





المعجم الوسيط، ج 2، ص 709 / فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1609 / المنجد 604.





اعنه= جمع (عِنان) = آشكار شدن - ظاهر شدن - زمان - دهانه - وسيله رام و مهار كردن.





فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1492 / المنجد 532.





8. قيادت = فرماندهي لشگر - ستاد فرماندهي قاد...قوداً - قيادة.... قياداً= مقابلش حركت كرددر حالي كه افسارش را گرفت





المنجد 660 فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1678.





9. مشورت = پند - اندرز - نصيحت.





المنجد 408 / فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1908





10. اشناق = اشنق - اشناقاً - دست را بر گردن حلقه كرد - سر مشك را به وسيله تسمه بست -





شتر سرش را بلند كرد. بر او دراز دستي كرد. آن را بست.





المنجد 404 / فرهنگ لاروس، ج 1، ص 207.





11. سفارت = سفر - سفرا - سفاره - سفاره - ميان آن گروه براي صلح ميانجي گري كرد. آشتيبر قرار كرد - سفارت كرد پست سفارت.





المعجم الوسيط، ج 1، ص 432 / فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1193 / المنجد في اللغة 337.





12. ايلاف = اين كلمه مصدر است، هزار گردانيدن - عهد و پيمان - نيك سياست كردن، نيكاداره كردن لايلاف قريش ايلافهم - براي نيك اداره كردن قريش، اداره كردن آنها...)





المنجد، ص 16 / فرهنگ لاروس، ج 1، ص 406.





13. قضا = يقضي قضاء - آن چيز را محكم ساخت و اندازه گيري كرد، حاجت خود رابرآورد و از آن خلاصي يافت، به آرزوي خود رسيد، همه اشك خود را بيرون ريخت -وام را ادا كرد - نماز گزارد - آن امر را به او رسانيد، عهد و پيمان را بجا آورد، به او توصيهو سفارش كرد - قضي عليه الامر - آن كار بر او واجب و ضروري كرد، ميان طرفين دعواداوري و حكم كرد، او را كُشت، از او سخت در شگفت شد. قضي اللّه - خدا دستور داد.قضي اللّه - او را از كار خود آگاهي داد.





المنجد 436 / فرهنگ لاروس، ج 2، ص 1647.